۱۳۹۱ آذر ۴, شنبه

نامه اعتراضی علیرضا پهلوی به برادرش

این چندمین نامه ای است که برایت مینویسم. دیگر نمیدانم چه عنوانی باید برایت به کار برم. برادر؟ شاهزاده؟ ولیعهد؟ ویا رضا شاه دوم؟ هرچه که هست می دانم آنقدر دیدگاه های مرا در مبارزه علیه جمهوری اسلامی قبول نداری که به نفی خودم منجر شده است. و مرا از خانواده نیز طرد کرده ای. سالهای غربت و تنهایی، مرا به سمتی برده است که میدانم نمیتوانی مرا درک کنی. تو همواره به دنبال جایگاه خودت و محبوبیت جهانی بوده ای و از ثروت پدری و نام و یاد او برای تثبیت موقعیت خودت بهره ای برده ای. شاید برای تو مهم نباشد که چند سال دیگر در این غربت ولیعهد هستی. اما من نمیخواهم یک شاهزاده ی بی وطن باشم. حال که مردم ایران به خروش آمده و یک صدا به دنبال آزادی هستند، باید وظیفه میهنی خود را عمل و به آنها کمک کنم. دیگر نمیتوانی نظرت را به من تحمیل کنی. تو باید سهم ارث پدری را به من بپردازی و من خود میدانم آن را چگونه در راه مناسب که سرانجام آن بازگشت به وطن خواهد بود به مصرف برسانم . برایت نوشتم زیرا هربار باب گفتگو بازشد، به مشاجره کشید و نگذاشت سخنم را به پایان برسانم. بعد از آن دیگر مزاحمت نخواهم شد. تو رضا شاه در غربت بمان و من شاپور در کشورم.
علیرضا 5 آوریل 2008

۱۳۹۱ شهریور ۵, یکشنبه

در اندوه خار در دست رهبران سبز یا آوار آذربایجان




هنوز در غم عزیزان از دست رفته شب ها را با اشک و آه سر میکردیم که اندوه آذربایجان سنگینی آه را بر سینه های ما بیش از پیش کرد ، تا دست یاری به سوی هم میهنان خود دراز کردیم اندوه از دست رفتن کودکان و عزیزانمان را با بی لیاقتی حکومتی دیدیم که کمک به هم نوع را از هم میهنان گرفت. چگونه میشود، رهبرانی با زخم خاری اینگونه عزیز کرده میشوند و هرکه تاکنون دست امام راحل را در دستان این رهبران میجست، حال دست یاری بین المللی را از جهانیان خواستار است، چگونه است که کارگران و ضعیفانی به زیر آوار میروند و کمک جهانیان از آنان بی نصیب میماند. مگر این حکومت همان نیست که کمک به مردم خویش را از جهانیان دریغ داشته، پس چگونه است که جهانیان با حضور خود مشروعیت به این حکومت داده و کاسه لیسان و نان به نرخ روز خوران کمک به مردم ایران را در آستین افرادی جستجو میکنند که همچنان در پی دستاوردهای امام راحل هستند. مگر اینان همان دوران طلایی امام راحل را در پیش نگرفتند و قانون اساسی ننگین جمهوری اسلامی را نپذیرفتند پس شما که دم از دموکراسی و حکومت سکولار میزنید چگونه است که ماسک ها را بر صورت زده و همه سبز شده اید البته من همان سبزم ولی سبز بدون اسلام.
به خود بیاییم و تغییر را حس کنیم نه اصلاح را ...
مادران پارک لاله- 5/6/91